تیمور محمودی جاوید



به نام خدا

موضوع: آزادی و عدالت اجتماعی از منظر مقام معظم رهبری

چکیده:

آزادی و عدالت از زمره مهمترین موضوعات و آرمان‌های مشترک بشریت در ادوار مختلف تاریخ بوده که هموراه سودای نیل بدان را داشته و از سوی مکاتب و ادیان مختلف نیز مبانی و مولفه های متعددی برای آن تعریف شده است.  اما بسیاری از این تعاریف با توجه به آبشخورهای مادی و اومانیستی نه تنها در تضاد و تقابل با یکدیگر قرار دارند، بلکه عوارض و موانع مختلف از قبیل جنگ ها و انقلاب های زیادی به دنبال داشته است و جان افراد بیشماری را گرفته است. آنچه در این مقاله به عنوان مسئله و هدف اصلی مطرح شده، عبارت است از؛ بررسی مبانی و حدود آزادی و عدالت اجتماعی از منظر مقام معظم رهبری. نگارنده در مدعای خویش معتقد است، حضرت آیت الله ای رهبر معظم انقلاب اسلامی؛ در تبیین مبانی و حدود مفاهیم آزادی و عدالت اجتماعی، با بهره گیری از آموزه های الهی و اسلامی، آزادی را بر اساس تعالیم، احکام و مقررات اسلامی جامعه و عدالت اجتماعی را در هم تنیده با عقلانیت و معنویت تعریف می کند.

در این مقاله با رجوع به بیانات مقام معظم رهبری و کتب و مقالات موجود در این زمینه، همراه با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، برای نگارش استفاده شده است.  کلیدواژگان: آزادی، مبنای و حدود آزادی، عدالت اجتماعی،‌ عقلانیت، معنویت، مقام معظم رهبری

 

 

 

 

 

 

 

 

  1. مقدمه:

مفهوم عدالت اساسی ترین مفهوم در حقوق بشر و والاترین ارزش انسانی به شمار رفته و یکی از بنیادی ترین مفاهیم زندگی بشراست تا حدی که افراد در جامعه می توانند در خصوص آزادی، رفاه و حتی برابری شک کنند، اما نمی توانند به عدالت یا مذموم بودن آن اعتراف نمایند. (هوشمند و دیگران، 3:1387)همچنین عدالت را می توان یکی از مهمترین و بنیادی ترین مفاهیم در علوم دینی و فلسفی به شمار آورد که مکاتب و گفتمانهای مختلف ی، اجتماعی و اقتصادی سعی در معنادهی و تبیین آن در چارچوب گفتمانی خویش داشته اند. ادیان الهی نیز، این اصل را به عنوان یکی از مهمترین اهداف خویش بیان کرده اند. بنابراین دین مبین اسلام نیز عدالت را از جمله ی مهمترین اهداف خویش بیان کرده و همواره در پی ایجاد و گسترش آن می باشد. بگونه ای که ۲۹ آیه درباره عدالت، بیش از ۲۹۰ آیه درباره ظلم و مشتقات آن وبطور کلی  ۳۵۰ آیه بصورت صریح و مستقیم، در این زمینه آمده اند. لذا یک دهم مجموع آیات، به طور مستقیم و غیر مستقیم مربوط به این موضوع است. (اخوان کاظمی، 1378: 23)

در دوران معاصر دو مکتب لیبرالیسم با مدعای آزادی و سوسیالیسم با مدعای عدالت اجتماعی در بسیاری از کشورهای جهان با اقبال و پذیرش عمومی مواجه شدند اما با وجود تشکیل حکومتهای سوسیالیستی و لیبرالی، نتوانستند در برقراری توازن بین عدالت و آزادی موفق نشان دهند و موجبات انفصال بین این دو آرمان مشترک بشری را فراهم ساختند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مهمترین تئوری پردازان انقلاب، با طرد برداشت های مادیگرا و ناقص مکاتب سوسیالیستی و لیبرالی، با تمسک به آموزه های توحیدی اسلام، ضمن واکاوی بنیان‌‌های نظری آزادی و عدالت در اسلام و تبیین تمایزات آن با مکاتب بشری، برداشتی متوازن و متعادل بین مفاهیم فوق الذکر ارائه می کند، تا بدون هرگونه تنازل در فحوای اصیل آنها یا بروز تقابل میانشان، بتوان از مواهب هر دو در مسیر رشد و کمال فردی و اجتماعی بهره‌مند شد.

از آنجایی که غور و بررسی در هریک از مفاهیم نامبرده، بدون امعان‌نظر به دیگری، ابتر و ناتمام می‌مانَد و مدعی را ناخواسته به‌سوی ارائه برداشتی سویافته و ناقص از آنها سوق خواهد داد؛ لاجرم نگارنده در این مقاله برای مصون ماندن از این آسیب، به بررسی توأمان و متداخل آزادی» و عدالت» در منظومه فکری آیت الله ای مقام معظم رهبر انقلاب اسلامی مبادرت نموده است.

در واقع در منظومه فکری آیت­الله ای نسبت دین و ت امرى درون‏دینى دانسته شده است لذا کسانى که تلاش مى‏کنند دین را از ورود به ت منع کنند و یا کسانى که ورود دین را به ت دنیایى کردن دین تفسیر مى‏کنند هر دو به بیراهه مى‏روند و خواسته یا ناخواسته جامعیت و جاودانگى اسلام را مورد تردید قرار مى‏دهند. با همین پیش‏فرض ایشان تز جدایى دین از ت را با عنوان شبهه»، از مظاهر شرک»[1] و توطئه ضد دینى» می دانند که بیشتر از سوی دشمنان اسلام ارائه شده و میخواهند با این ترفند صحنه زندگى را از حضور دین فارغ کرده و خود زمام امور دنیاى مردم را به دست گیرند و بى‏دغدغه بر سرنوشت انسانها تسلط یابند. (حسینی ­ای؛ پیام حج، 1377/12/28).

روش تحقیق به صورت توصیفی و تحلیلی خواهد بود. و روش گرد آوری اطلاعات نیز به صورت فیش برداری از بیانات مقام معظم رهبری و منابع موجود در باب موضوع مطروحه می باشد.

 

 

  1. مفهوم شناسی:

در این مبحث مفاهیم عدالت و آزادی مورد بررسی قرار می دهیم:

2-1- عدالت:

دهخدا در تعریف لغوی مفهوم عدالت نوشته است: عدل: مقابل ستم، مقابل بیداد، داد، مقابل جور، . مقابل ظلم،  نصفت، قسط، عدالت، انصاف، امری بین افراط و تفریط، مساوات در مکافات به نیکی نیکی و به بدی بدی.، حق، راست، درست، برابر. میانه روی، قصد. میزان. کیل. برابر کردن میان کسان»،(دهخدا، 1372: ذیل واژه عدل)

راغب اصفهانی مولف المفردات در بیان معنی این واژه نوشته است: عدل»، عدالت» و معادله» واژه‌هایی هستند که معانی مساوات را دربر دارند. پس عدل» تقسیم مساوی است و بر این اصل روایت شده‌است: بالعدلِ قامتِ السَّماواتُ وَ الأرضُ؛ آسمان‌ها و زمین بر اصل عدل برپا شده‌است.»( اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، مدخل العدل)

معنای لغوی عدالت برابری و برابر کردن است و در عرف عام به معنای رعایت حقوق دیگران ‌‌‌به‌کار می‌رود. از این‌رو، در تعریف عدل و عدالت گفته‌اند: إعطاءُ کُلِّ ذی حقٍّ حقَّه؛ دادن حق هر صاحب حقی». گاهی توسعه‌ای در مفهوم عدل می‌دهند و به این صورت معنا می‌کنند: وضعُ کلِّ شیءٍ فی مَوضِعِه؛ قرارگرفتن هرچیزی در جای خود». گفتنی است، عمومی‌ترین تعریف عدالت در اندیشه‌ی ی اسلام، قرارگرفتن هرچیزی در جای خویش، حق را به حق‌دار رساندن، رعایت استحقاق‌ها است.

عدالت از دیدگاه اندیشمندان، حکما و فلاسفه نیز تعاریف مختلفی دارد که این اختلاف بر اساس شرایط گوناگون بوده است. به اعتقاد افلاطون، عدالت رشته‌ای است که افراد جامعه را به هم پیوند می‌دهد یا وحدت افراد است به منظور هماهنگی. (پازارگاد، بی‌تا: ج1، 109) ارسطو عدالت را به معاوضی و توزیعی تقسیم می‌کند: مقصود از عدالت معاوضی، تعادل میان دو عوض در معامله است، به گونه‌ای که یکی از دو طرف قرارداد نتواند به بهای فقر دیگری، ثروتمند شود یا هر دو عوض را به دست آورد. این مفهوم عدالت ‌‌خود به خود در قرارداد به دست می‌اید، ولی ضمانت اجرای آن، جبران خساراتی است که زیان دیده را به وضع متعادل بازگرداند و برابری را تأمین کند. بر عکس، عدالت توزیعی، مربوط به تقسیم ثروت و مناصب اجتماعی و ناظر به زندگی عمومی و نقش دولت است. در قرون وسطا، متفکران و فلاسفه توجه خاصی به طبیعت داشتند، به‌گونه‌ای که از نظر اینان، عدالت عبارت است از: اصل آرمانی یا طبیعی یا قراردادی که معنای حق را تعیین و اقرار به آن را در عمل ایجاب می‌کند. (صانعی دره بیدی، 1370: 460) در دوره رنسانس، تأمین منافع دیگران را نیز به معنای عدالت نزدیک کرده و گفته‌اند عدالت اجتماعی دال بر احترام به حقوق دیگران و دادن حق هر صاحب حقی است. (صانعی دره‌بیدی، 1370: 461)

جامعه‌شناسان بر این باورند که عدالت، ناشی از وجدان عمومی است. آنها که نخواسته‌اند مفهوم مجرد وجدان عمومی» را بپذیرند می‌گویند، قاعده‌ای عادلانه است که وجدان گروه بزرگی از مردم آن را درست بداند. (دوگی، 1378، ج 1: 126)  اندیشمندان و فلاسفه مسلمان نیز درباره تعریف عدالت اختلاف نظر دارند؛ مرحوم طبرسی آن را مانند چیزی از جنس خودش، یعنی برابری معنی می‌کند. (طبرسی، 1349: ج1، 103) ابن‌ ‌ابی‌الحدید به این باور است عدالت، خلق متوسط بین افراط و تفریط است (ابن ابی‌الحدید، 1341: ج18، 216 و 272) و مرحوم علامه طباطبایی معتقد است: عدالت برپاداشتن مساوات است و برقراری موازنه بین امور به‌طوری‌که هر چیزی سهم مورد استحقاق خویش را داشته باشد. (طباطبایی، 1364: ج2، 252) ایشان در جای دیگری، عدالت را حالتی میانه می‌داند که جدا از افراط و تفریط باشد. (همان: ج 6، 219)

 

2-2- عدالت اجتماعی:

عدالت اجتماعی یکی از شاخص­هایی است که می توان مشروعیت یک نظام را با آن سنجید و توجه به مردم، عدم تبعیض و رفتار مناسب نسبت به آنان نیز از شاخص­هایی است که می توان با آن عدالت اجتماعی را در زمانی خاص محک زد. عدالت اجتماعی  به معنی رعایت مساوات در جعل و اجرای قانون است. از لحاظ وضع قانون باید برای همه افراد امکانات مساوی برای پیشرفت و سیر مدارج ترقی فراهم آید و برای افراد به بهانه­های غیرطبیعی مانع ایجاد نکند، از جهت اجرا و عمل، وظیفه دولت هاست که در عمل برای افراد تبعیض قائل نشوند. (مطهری، 1382: 253) البته با این تعریف نباید از مناقشات و تضادهایی که در تعریف عدالت اجتماعی هست چشم پوشید تعریف عدالت اجتماعی نیز پر مناقشه است. بطور مثال از دید اسمیت، عدالت اجتماعی به معنای کاهش نابرابری­های ژرف در زمینه قدرت ی، پایگاه اجتماعی و برخورداری از منابع اقتصادی در پیرامون جامعه، می باشد. به گونه ای که این فرایند(اجرای عدالت اجتماعی)، به بازگشت برابری ها بیانجامد. آندرو هیود معتقد است: عدالت اجتماعی از توزیع اخلاقی قابل دفاع سودها یا پاداشها در جامعه که بر حسب مزد، سود، مراقبت بهداشتی، عدالت، منافع رفاهی و مانند آ نها ارزیابی می شود، پشتیبانی می کند. از این رو عدالت اجتماعی درباره این است که چه کسی چه چیزی را به دست می آورد. دیوید میلر در کتاب عدالت اجتماعی خود (1976) مفهوم عدالت اجتماعی را اساساً پرستیژ و از لحاظ اجتماعی نسبی می داند. او در کتاب خود شماری از اصول متقابل عدالت را مشخص می نماید. این اصول عبارت هستند از به هر کس طبق حقوقش»، به هر کس طبق نیازش و به هر کس طبق سزاواری اش. (نقل از؛ خلفانی، 1387: 47 - 48)

 

2-3- آزادی:

برای آزادی تعاریف فراوانی ارائه شده است، چون همانند سایر مفاهیم از قبیل حق»، سعادت» فضیلت» و. در طول تاریخ، پیوسته در معرض تفاسیر گوناگون قرار داشته است تا آن‏جا که گفته‏اند: بیش از دویست معنای گوناگون برای آن ضبط و شناسایی شده است.( برلین؛۱۳۶۸، ص۲۳۶)

مهمترین معانی که برای این واژه ذکر شده است عبارت است از: اختیار فعل، یا ترک فعل»( گری، 1387، ص 6ـ5)، فقدان قیدوبندهای زیان آور و غیرضرور» (آقابخشی، و افشاری‌راد، 1379، ص 223)، داشتن حق انجام هر عمل، تا حدی که حق دیگران مورد قرار نگیرد» (آشوری، 1386، ص 20)، مصون ماندن از اراده و دخالت مستبدانه دیگران و حکومت» (بیات، 1381، ص 9)، استقلال و رهایی از ممانعت‌های افراد، گروه‌ها و یا حکومت» (افروغ، 1380، ص 6ـ5؛ مبشری، بی‌تا ، ص 71)

منتسکیو در تبیین این مفهوم معتقد است؛ آزدی عبارت است از انجام هر کاری مطابق با اجازه  قانون و عدم اجبار به آنچه که قانون آن را منع کرده و صلاح ندانسته». (منتسکیو؛ ۱۳۴۳: ۲۹۴)

استوارت میل در معنادهی این مفهوم معتقد است: آزادی نبودن مانع است» ایشان افراد جامعه را در صورتی آزاد می داند، که برای دنبال کردن سعادت خویش با مانعی برخورد نکنند. (نقل از؛ صناعی، ۱۳۴۴: ۲۵۱) میل معتقد است رفتار فرد در جامعه مبتنی بر دو شرط است:

1-افراد به منافع همدیگر یا  منافعی که به موجب  نص روشن قانون جزء حقوق مسلم آنهاست زیان نزنند.

2- هر فردی تعهدات خود را نسبت به جامعه بر گردن گید  و از هیچ گونه کار و فداکاری برای حراست   از افراد جامعه که موجب زیان دیدن و درد کشیدن آنها می شود دریغ نورزد. (استوارت میل،۱۳۴۹: 192). وی همچنین می گوید: موقعی که فرد یا جامعه در معرض زیانی آشکار و یا خطر احتمالی آن زیان قرار گرفت از قلمرو آزادی فردی بیرون می­آید و در حوزه قدرت قانون یا اصول اخلاقی قرار می گیرد.» (همان. ص۲۰۸) می­توان گفت وی آزادی را به نوعی از اجبار اخلاقی» فرو می­کاهد. و آزادی فرد را به خاطر آزادی پیشگیری از صدمه محدود می کند.

آیزایا برلین نیز با توجه به دو مفهوم مثبت و منفی آزادی می‏گوید: من آزادی را عبارت از فقدان موانع در راه تحقق آرزوهای انسان دانسته‏ام».(برلین، ۱۳۶۸: ‏46) جای دیگر آزادی را به معنای عدم مداخله دیگران در کارهای فرد می‏داند؛ که معنی مثبت آزادی است و  به صاحب اختیار خود بودن اشاره دارد، فرد تصمیماتی که می­گیرد بر اساس اختیار خویشتن می­گیرد و به هیچ نیرویی از خارج وابسته نیست. لذا معتقد است: آزادی شخصی عبارت از سعی در جلوگیری از مداخله و بهره‏کشی و اسارت اوست به وسیله دیگران؛ دیگرانی که هدفهای خاص خود را دنبال می‏کنند.» بنابراین ناتوانیهای آدمی مغایر با آزادی انسان نیست. اینکه فردی توانایی ورزش کردن ندارد و یا نتواند پی به تعت و تناقضات فلسفه­ی هگل و.ببرد ،نشانه عدم آزادی نیست، انسان هنگامی آزاد نمی­باشد که او را از وصول به خواسته‏ها و آرزوهایش، بازدارند. بنابراین: دفاع از آزادی عبارت است از این هدف منفی، یعنی جلوگیری از مداخلات غیر. تهدید آدمی برای آنکه به نوعی زندگانی که به دلخواه خود برنگزیده است تمکین نماید. تمام درها را جز یکی به روی او بستن ـ اگرچه این عمل آینده درخشانی را برای او نوید دهد و اگر چه انگیزه کسانی که چنین وضعی را فراهم می‏آورند خیر و مقرون به حسن نیت باشد. گناهی در برابر این حقیقت به شمار می‏رود که او یک انسان است و حق دارد به نحوی که خود می‏خواهد زندگی کند. این است آزادی در معنایی که لیبرالها در عصر جدید، از زمان اراسموس(بلکه به قول برخی‌ها از عهد اوکام) تاکنون منظور داشته‏اند.» (همان، ص‏۲۴۴)

 

  1. آزادی از منظر مقام معظم رهبری:

در دیدگاه مقام معظم رهبری، آزادی از اهیمت و جایگاه بالایی برخوردارمی باشد، لذاایشان معتقد است؛ به دلیل اهمیت والای مفهوم آزادی، مسئلة آزادی هم دادنی است، هم گرفتنی است و هم آموختنی است» آزادی دادنی بدین معناست که مسئولان حکومتی نه تنها نمی­توانند حق طبیعی آزادی» (آزادی­های قانونی) را از کسی سلب کنند، بلکه بر مبنای وظیفه و تکلیف باید ضامن آن حق» باشند. آزادی گرفتنی بدین معناست که هر انسان باشعور و آگاه در جامعه باید با آزادی و حدود خودش آشنا باشد و آن را مطالبه کند و بخواهد. اما، آزادی آموختنی بدین معناست که امر آزادی آداب و فرهنگی دارد که باید آن را آموخت. در واقع، بدون فرهنگ و ادب آزادی، این نعمت بزرگ برای هیچ کس و هیچ جامعه­ای فراهم نخواهدشد. به اعتقاد ایشان، ناآشنایی با فرهنگ آزادی منجر به هرج ومرج و در نهایت سبب می­شود که مردم تشنة یک استبداد قدرتمند شوند.( حسینی ­ای.  بیانات 12/۹/ ۱۳۷۹)

3-1- تعریف و چیستی آزادی:

آزادی به معنای رها شدن از قید و بند طاغوتها و امکان حرکت و پرواز به سوی سرمنزل انسانیت که تعالی معنوی و الهی تعریف شده است. آیت الله ­ای دو نوع آزادی درونی و بیرونی بیان می کنند. و معتقدند موانع آزادی درونی از موانع بیرونی تأثیرگذارتر است زیرا آزادی درونی رها شدن از همه خرافات و جهالتها، آزادی از تعصبهای جاهلانه و کج فکریها، آزادی از شر نظامها و سنت‌ها و رویه‌های جاهلی و طاغوتی و تشریفات، تجملات، مواضع طبقاتی نادرست و ضد ‌انسانی، رنگ سیاه و سفید، این نژاد و آن نژاد و شرایط اقلیمی است. به طوری که آزادی درونی سبب آزادی بیرونی می­شود و اسارت درونی هم اسارت بیرونی را در پی دارد.

آیت الله ­ای در تعریف چیستی آزادی  به برداشت­های شرق و غرب از آزادی می­پردازد و معتقد هستند که نه تعریف غرب از آزادی که بیشتر به آزادی فردی می­پردازد و یک معنای خاصی برای آزادی قائل هستند و نه آزادی در شرق و رژیم­های سوسیالیستی که آزادی در مقیاس جامعه و حل و هضم شدن آزادی فردی در آن هست درست است. ایشان معتقدند برداشت­های مختلفی که از آزادی وجود دارد باعث می­شود حدود آزادی و تعریف یکسانی از آن وجود نداشته باشد. و در نتیجه می­بینیم که در دنیا همه رژیم­ها و دولت­ها و اقوام ادعای آزادی دارند و آنرا همراه اهداف خود تعریف و معنا می­کند. ایشان در این زمینه می­فرمایند؛ اولاً باید مفهوم آزادی را روشن کنیم. آزادی یعنی چه؟ چون تقریباً همه‌ی دولتهائی که در دنیا نامی و عنوانی و هیاهوئی دارند و بلوکهای شرق و غرب، دم از آزادی میزنند». (حسینی ­ای. خطبه­های نمازجمعه: 14/۹/ ۱۳۶۵) در مجموع ایشان به تفکیک دو معنا از آزادی می پردازند: نخست، چنانچه آزادی به معنای آزادی روح انسان از آلایش و رهایی از هوا و هوس­ها، رذایل و قیدوبندهای مادی لحاظ شود، آن آزادی تا امروز هم در انحصار مکاتب الهی است. اما چنانچه آزادی به معنای آزادی در مکاتب ی  آزادی­های ی، اجتماعی، اقتصادی و آزادی فکر و اندیشه و عقیده قلمداد شود، در همین مسائل هم اسلام قرن­ها قبل از انقلاب­ها و مکاتب اروپایی، این آزادی را به ارمغان آورده است. (حسینی ­ای. خطبه های نمازجمعه: 14/۹/ ۱۳۶۵)

 

 

 

    1. مبنا و منشا آزادی

آیت الله ­ای در پاسخ به اینکه آیا اساساً در معارف اسلامی و متون اسلامی چیزی به نام آزادی هست یا خیر؟» با رویکردی انتقادی نسبت به کسانی که بر این باورند

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها